۱۶ اسفند ۱۳۸۸

from : radiofarda






گرامیداشت روز زن در جهان، سکوت در ایران

مراسم روز جهانی زن، در هشتم مارس، در بسياری از کشورهای جهان در حالی برگزار می شود، که دولت ايران چنين روزی را به رسميت نمی شناسد و مراسم فقط در حوزه خصوصی برگزار می شود.
از سال ۱۹۷۵ که سازمان ملل متحد، هشتم مارس را، روز جهانی زن اعلام کرد، بسياری از دولت ها و سازمان های مدنی در سراسر جهان، مراسمی در اين روز برگزار می کنند و يادآور می شوند که هنوز بايد برای برابری زن و مرد در جامعه تلاش کنند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، زنان افغان روز شنبه، در دانشگاه آمريکايی کابل، پايتخت افغانستان، و در استان پنجشير در شمال پايتخت، مراسمی را برگزار کرده اند.
فعالان حقوق زنان افغان می گويند: «برگزاری چنين مراسمی در افغانستان معنی و مفهوم خاصی برای ما دارد چرا که در زمان حکومت طالبان زنان و دختران از کار کردن و تحصيل محروم بودند.»

مشکلات زنان فقط محدود به کشورهای جهان سوم نیست و تانيا پليبرسک، وزير زنان استراليا اعلام کرد که روز زن فرصتی است تا نگرانی خود را از مسايلی که زنان استراليا با آن روبرو هستند، مانند عدم استقلال مالی اعلام کنيم.
وی افزود از زمانی که يک زن وارد محل کار می شود از همکار مردش کمتر حقوق می گيرد.
لوئیز آربور کميسر عالی سازمان ملل متحد در حقوق بشر نيز طی بيانيه ای روز جمعه گفت که قوانين تبعيض آميز عليه زنان تقريبا در تمامی کشورها وجود دارد.
در ایران، مراسم هشتم مارس فقط در محافل خصوصی برگزار می شود و دولت ايران چنين روزی را به عنوان روز زن به رسميت نمی شناسد.
بسياری اولين مراسم هشتم مارس را، تظاهرات ۱۵۰۰۰ نفر از زنان آمريکايی در سال ۱۹۰۸ ، در نيويورک ، برای اعتراض به شرايط کار در کارخانه های اين کشور می دانند.




در سکوت نقش بازی می کنیم
در سکوت قربانی می شویم
در مقابل ظلم سکوت می کنیم
در مقابل بی رحمی سکوت می کنیم
شکنجه می شویم در سکوت
یازهم سکوت می کنیم
باز هم سکوت می کنیم
و اما 8 مارس...

واقعا چه قدر اهمیت دارد ؟ وقتی کسانی از جنس خود من نمی دانند و نمی فهمند؟
***************************************************
به دوستام می گم فردا روز جهانی زن هست؟ یکی میگه همون روز مادره؟ اون یکی با خریدهای عید مشغوله و دوست دختر خودم ... اون اصلا نشنیده و شاید با تکرار دوباره ی حرفم خطاب به من بگه: که چی سارا؟ به تو چی می رسه؟
***************************************************
من در خانواده ای غیر مذهبی بزرگ شدم و از همون دوران دبیرستان پدرم مرتب یاد آور حق و حقوقم می شد و مرتب گوشزد می کرد : این جامعه به زن جماعت بها نمی ده و اگه می خوای شان و ارزشی داشته باشی بهترین راه داشتن تحصیلات عالی هست. من هم با این همه نصیحت در گوش به راهی که پیشنهاد پدرم بود پا گذاشتم اما روزی که ماجرای اولین عشقم رو با خانواده ای که غیر مذهبی بودن و منطقی بودنش برای من نقطه ی اطمینانی بود در میون گذاشتم فهمیدم زن بودن یک جور بدبختی هست و همجنسگرا بودن دردی بدتر... حالا باید برای قسمتی از هویتم با جامعه بجنگم وبرای قسمتی دیگر با جامعه و خانواده.
***************************************************
هیچ وقت نخواستم خودم رو از نزدیک ترین کسانم پنهان کنم. این اولین قدم هست که اگر دوستان و خانواده ما رو با حقیقت وجودمون بپذیرند زمینه ی تغییر دردید نادرست جامعه نسبت به دگرباشان فراهم میشه. از هر فرصتی برای بحث استفاده می کنم از هر حرفی که حتی از روی شوخی و طنز گفته میشه. کمتر پیش میاد کسی اون قدر حرفم رو جدی بگیره که بحثی جدی در بگیره و اگه دوست دخترم هم در جمع باشه فورا مجبور به سکوت میشم و این چیزی هست که من رو بیش از هر چیز نا امید می کنه؟ زنانی که حقوق خود رو انکار می کنند و همجنسگرایانی که وجود خود رو...