۱۹ خرداد ۱۳۸۹

باز هم صالحی! دمش گرم!

*********************************************

کاش همين دوست داشتنِ بی‌خودی هم نبود

حالا هی بايد برم يه جای خيلی دور

خسته‌خسته روياهامو از اينور و اونور جمع کنم

بيارم تا برسم به يه اومدن که تازه اولِ رفتنه

می‌فهمی چی می‌گم؟

هيچ‌کی نفهمه، تو می‌فهمی "دختر"

حالا خودت بگو

چقدر گريه بسه تا يه دريا بخوابه از اين همه حرف،

از اين همه رفتن

از اين همه اومدن.

کاش دنيا

اين همه آدمِ عاقل نداشت!

واسه اين وقتا

من مال يه دنيای ديگه‌م،

اين حرفا هم مال من نيست!

ولم کنين

من دلم يه جای آبیِ مايل به زندگيه

هر جا که تو باشی

بگو اونور هر دريا ... دور، من ميام باهات!

يه سقفی از بالِ باد باشه، بسه‌مونه به خدا.