۴ مرداد ۱۳۸۹

بیا در جان مشتاقان گل افشان کن...
نمی دونم بیشتر سرخوش اومدنش هستیم یا رویای تمام شدن بی انصافی ها. برای من آسون و قابل قبوله هزار دلیل بر عدم وجودش. اما باور نا امیدی از رهایی از همه ی این بی انصافی های بزرگ تر از توان من، سخت تر خواهد بود.
من از آن آمده‌ی آسمانی پرسيدم:
تا کی تحملِ اين همه؟!
و او با من به زبانی شگفت سخن گفت:
همه‌ی زخم‌ها
شفا می‌يابند.
همه‌ی آرزوها
برآورده می‌شوند
همه‌ی روياها
به راه خواهند آمد.
برای شنيدنِ آوازِ آينه نبايد عجله کرد،
بالاخره می‌آيد
کسی که با زورقِ آوازهاش
دريا را با خود خواهد آورد.